
فیلم Ready Player One 2018، یه ماجراجویی علمی-تخیلی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، با یه شروع خیرهکننده و پر از ارجاعات نوستالژیک، حسابی مخاطب رو به وجد میاره، اما تو نیمه دوم با تمرکز بیش از حد روی اکشن و ارجاعات، یه کم از عمق داستانش کم میکنه. این فیلم، بر اساس رمان ارنست کلاین، داستان یه جوون فقیر رو تو یه دنیای دیستوپیایی روایت میکنه که تو یه واقعیت مجازی به دنبال گنجیه و با چالشهای بزرگ روبهرو میشه. اتفاقات فیلم با صحنههای اکشن نفسگیر و ارجاعات بیپایان به فرهنگ پاپ دهه 80 شروع میشه، جایی که پارزوال (تای شریدان) و دوستانش تو OASIS به دنبال تخممرغ هالیدی میگردن. اما سوال اینه که آیا اسپیلبرگ تونسته تعادل بین نوستالژی و داستان اصلی رو حفظ کنه یا فیلم فقط یه جشن ارجاعات شده؟ تو این نقد فیلم Ready Player One، داستان، شخصیتها، اکشن و حالوهوای آیندهنگرانه فیلم رو با جزئیات بررسی میکنم تا ببینی چرا این فیلم هم سرگرمکنندهست، هم گاهی سطحی. برای تماشای Ready Player One 2018 به تاپ وان مووی سر بزن!
فیلم Ready Player One، محصول 2018، یه اثر علمی-تخیلی و ماجراجوییه که بر اساس رمان پرفروش ارنست کلاین ساخته شده و با امتیاز IMDb 7.4/10 و Rotten Tomatoes 72%، حسابی مورد توجه قرار گرفته. داستان تو سال 2045 جریان داره، جایی که دنیا تو بحران اقتصادی و اجتماعی غرقه و بیشتر آدما تو OASIS، یه دنیای مجازی عظیم، زندگی میکنن. جیمز هالیدی (مارک رایلنس)، خالق OASIS، قبل از مرگش یه چالش بزرگ راه میندازه: هر کی بتونه سه کلید مخفی رو پیدا کنه، کل OASIS رو به ارث میبره. پارزوال (تای شریدان)، یه جوون فقیر که تو “استکها” (برجهای فلزی پر از تریلر) زندگی میکنه، با دوستانش Aech (لنا وایته)، آرتمیس (اولیویا کوک) و Daito (وین موریساکی) وارد این بازی میشه. اونا با شرکت IOI به رهبری نولان سورنتو (بن مندلسون) رقابت میکنن که میخواد OASIS رو کنترل کنه. طبق نقدهای Roger Ebert، فیلم بهخاطر ارجاعات نوستالژیک به دهه 80 (از بازیهای آتاری تا فیلمهای اسپیلبرگ) و اکشنهای نفسگیرش تحسین شده، ولی بعضیا تو The Verge حس کردن فیلم بیش از حد به ارجاعات تکیه کرده و داستان اصلی رو کمرنگ کرده. اگه عاشق فیلمهای ماجراجویانه مثل Jumanji یا The Maze Runner هستی، این فیلم میتونه حسابی سرگرمت کنه، ولی اگه دنبال عمق فلسفی باشی، ممکنه یه کم سطحی به نظر بیاد.
روند فیلم تو نیمه اول حسابی قویه و با یه ریتم تند و پرهیجان شروع میشه. پارزوال و دوستانش تو OASIS وارد یه مسابقه ماشینسواری دیوونهوار میشن که پر از ارجاعات به فیلمهای کلاسیکه، مثل DeLorean از Back to the Future یا King Kong. این صحنهها، که نقدهای The Verge ازشون بهعنوان یه “نوردگاسم” یاد کردن، حسابی هیجانانگیزن و بیننده رو از همون اول تو دنیای OASIS غرق میکنن. اکشنهای فیلم، از تعقیب و گریزهای مجازی تا مبارزههای تنبهتن، با جلوههای ویژه خیرهکننده و سرعت بالا، مثل یه بازی ویدیویی واقعی به نظر میرسن. اسپیلبرگ با کارگردانی دقیق و استفاده از ارجاعات هوشمندانه، نوستالژی دهه 80 رو با دنیای آینده ترکیب کرده و حسابی سرگرمکنندهست. اما تو نیمه دوم، فیلم یه کم از ریتم میافته. اینجا داستان بیشتر روی چالشهای هالیدی تمرکز میکنه و با یه سری پازل و مبارزههای بزرگ، سعی میکنه عمق بیشتری بده، ولی ارجاعات بیپایان (از The Shining تا Street Fighter) گاهی حس میکنه فیلم داره به جای روایت، فقط لیست میکنه. این تغییر برای کسایی که دنبال یه داستان منسجم هستن، میتونه ناامیدکننده باشه، چون حس میکنی فیلم داره از ارجاعات برای پر کردن خلأهای داستانی استفاده میکنه. تو پایان، فیلم با یه لحظه احساسی جمع میشه، ولی یه حس ناتموم بودن تو بعضی سؤالهای اخلاقی میمونه که انگار قراره با یه دنباله حل بشه. نقدهای Roger Ebert اشاره کردن که نیمه اول فیلم مثل یه جشن نوستالژیکه، ولی نیمه دوم با تمرکز روی اکشن، از عمق روایی کم میاره.
تای شریدان تو نقش پارزوال یه جوون باهوش و مصمم رو بازی میکنه که با انرژی و شوخطبعیش، مخاطب رو با خودش همراه میکنه. اولیویا کوک تو نقش آرتمیس یه دختر قوی و مرموز رو به تصویر میکشه که با اعتمادبهنفس و مهارتهایش، یه همراه عالی برای پارزوال میشه. شیمی بین شریدان و کوک، بهخصوص تو صحنههای عاشقانه و اکشن، حسابی فیلم رو زنده میکنه. مارک رایلنس تو نقش هالیدی یه خالق عجیب و غریب رو نشون میده که با فلشبکهای گذشتهش، عمق داستان رو بیشتر میکنه. بن مندلسون تو نقش سورنتو یه شرور کاریزماتیک و بیرحم رو بازی میکنه که حسابی مخاطب رو عصبانی میکنه. لنا وایته، سیمون پگ و T.J. میلر تو نقشهای مکمل هم با طنز و انرژیشون، به فیلم رنگ و لعاب دادن. طبق نقدهای The Verge، بازی شریدان و کوک نقطه قوت فیلمشه، ولی بعضیا حس کردن شخصیتهای فرعی مثل Aech و Daito کمتر پرداخت شدن.
متاسفانه، فیلم تو حفظ تعادل بین نوستالژی و داستان یه کم مشکل داره. نیمه اول با ارجاعات بامزه و اکشنهای نفسگیر، حسابی سرگرمکنندهست و انگار قراره یه ماجراجویی بینظیر ببینیم. اما تو نیمه دوم، وقتی داستان به چالشهای هالیدی و مبارزه با IOI میرسه، ریتم کند میشه و ارجاعات بیش از حد، از عمق احساسی کم میکنن. تلاش اسپیلبرگ برای اضافه کردن لایههای عاطفی، مثل رابطه پارزوال و آرتمیس، جذابه، ولی گاهی حس میکنی فیلم داره فرمول بازیهای ویدیویی رو بدون نوآوری زیاد دنبال میکنه. مثلاً صحنههای اکشن، هرچند هیجانانگیزن، گاهی شبیه همون چیزاییه که تو Jumanji یا The Lego Movie دیدیم، و گروههای فرعی مثل IOI نمیتونن به اندازه شرورهای کلاسیک تأثیرگذار باشن. نقدهای Roger Ebert اشاره کردن که فیلم تو خلق یه دنیای بصری خیرهکننده قویه، ولی تو داستانگویی و شخصیتپردازی یه کم ضعف داره. با این حال، پایان فیلم با یه لحظه نوستالژیک و احساسی، یه حس رضایت نسبی به جا میذاره و نشون میده چرا اسپیلبرگ هنوزم استاد ماجراجوییه. برای تماشای Ready Player One 2018 به تاپ وان مووی سر بزن! اینجا منتظرته!
اگه این فیلم به دلت نشست، پیشنهاد میکنم Jumanji: Welcome to the Jungle رو ببینی که یه ماجراجویی پر از ارجاعات و اکشنه، یا The Maze Runner که یه داستان جوونانه پرتنش و هیجانانگیزه. هر دو فیلم میتونن حسابی تو رو تو فضای ماجراجویی و علمی-تخیلی غرق کنن.
اسپویلر: رازهای OASIS (هشدار: حاوی اسپویلر کامل)
هشدار: اگه فیلم رو ندیدی، این بخش رو نخون! این بخش برای کساییه که فیلم رو دیدن، ولی داستان یا مفهومش رو کامل نگرفتن.
داستان از جایی شروع میشه که جیمز هالیدی (مارک رایلنس) قبل از مرگش، یه چالش بزرگ تو OASIS راه میندازه: هر کی سه کلید مخفی رو پیدا کنه، کل OASIS رو به ارث میبره. پارزوال (تای شریدان)، یه جوون فقیر، اولین کسیه که کلید اول رو تو یه مسابقه ماشینسواری دیوونهوار (پر از ارجاعات مثل DeLorean و King Kong) پیدا میکنه. اون با آرتمیس (اولیویا کوک) و دوستانش Aech (لنا وایته) و Daito (وین موریساکی) وارد چالشهای بعدی میشه. شرکت IOI به رهبری سورنتو (بن مندلسون) هم دنبال کلیدها میگرده و با هک کردن OASIS، تهدید میکنه. تو نیمه دوم، پارزوال کلید دوم رو تو یه شبیهسازی از The Shining پیدا میکنه و کلید سوم رو تو یه مسابقه بزرگ با ارجاعات به انیمه و بازیها. تو پایان، پارزوال با کمک هالیدی (که یه آواتار داره) IOI رو شکست میده و OASIS رو به یه دنیای باز و بدون تبلیغات تبدیل میکنه. طبق نقدهای Roger Ebert، فیلم درباره نوستالژی، دوستی و قدرت فرهنگ پاپه. نقدهای The Verge میگن داستان به موضوعاتی مثل هویت مجازی، سرمایهداری و اهمیت روابط واقعی پرداخته، ولی ارجاعات بیش از حد گاهی داستان رو کمرنگ میکنه. فیلم سؤال میپرسه: آیا دنیای مجازی میتونه جایگزین واقعیات زندگی بشه؟